حضرت عشق

عشق کلمه ای ست که بارها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود

عشق صدایی ست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند
عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود

عشق رنگی ست از هزاران رنگ اما بی رنگ است
عشق نوایی ست پر شکوه اما جلالی ندارد

عشق شروعی ست از تمام پایان ها اما بی پایان است
عشق نسیمی ست از بهار اما خزان از آن می تراود

عشق کوششی ست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه است
عشق کلمه ای ست بی معنی ولی هزاران معنی دارد

 

 

کاش می گفتی چیست  آنچه از چشم تو تا عمق  وجودم جاریست

چگونه باور کنم نبودنت را، ندیدنت را؟

مگر می توان بود و ندید؟

مگر می توان گذاشت و گذشت؟

مگر می توان احساس را در دل خشکا ند؛  سوزاند؟

چه بی صدا رفتی

چه بی امید رها کردی دل را، آرزو را، حرف را

از بلبلک های باغ سراغت را گرفتم

خبری نداشتند

و خندیدند به حال زار من

که چگونه از نیامدنت، نپرسیدنت و خبر ندادنت، گرفته و نا توانم

آری آنها نیز نفهمیدند که بی تو چگونه سرکنم زندگی راشررم چیره شده ...

نظرات 3 + ارسال نظر
قلم هایی که شکستند...شکست پنج‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ب.ظ http://ghalame-shekaste.blogfa.com

سلام
مرسی که به ما سر زدی
مطالبت زیبا بود و دلچسب
خوشحال می شم با نور وجودت وبلاگ ما را نیز نورانی کنی!
ما در لینک های تو جایی خواهیم داشت!؟
فعلا خدا نگهدار

منصور دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ق.ظ http://mob2m.blogfa.com

با عرض سلام
وبلاگ جالبی داری اگه سعی کنی مطلاب اموزشی هم قرار بدی بهتر می شه دوستتدارت منصور

شکست ( قلم هایی که شکستند) دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.ghalame-shekaste.blogfa.com

سلام !
ما آپیم!
منتظرم ها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد