عشق کلمه ای ست که بارها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود
عشق صدایی ست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند
عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود
عشق رنگی ست از هزاران رنگ اما بی رنگ است
عشق نوایی ست پر شکوه اما جلالی ندارد
عشق شروعی ست از تمام پایان ها اما بی پایان است
عشق نسیمی ست از بهار اما خزان از آن می تراود
عشق کوششی ست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه است
عشق کلمه ای ست بی معنی ولی هزاران معنی دارد
کاش می گفتی چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست
چگونه باور کنم نبودنت را، ندیدنت را؟
مگر می توان بود و ندید؟
مگر می توان گذاشت و گذشت؟
مگر می توان احساس را در دل خشکا ند؛ سوزاند؟
چه بی صدا رفتی
چه بی امید رها کردی دل را، آرزو را، حرف را
از بلبلک های باغ سراغت را گرفتم
خبری نداشتند
و خندیدند به حال زار من
که چگونه از نیامدنت، نپرسیدنت و خبر ندادنت، گرفته و نا توانم
آری آنها نیز نفهمیدند که بی تو چگونه سرکنم زندگی راشررم چیره شده ...
نمی دونستی میمیرم بی توهو بدون چشات
رفتی از برم
تو نمی دونستی که دلم مست به ساز صدات
آرزومه که نمی دونستی که من میمیرم برات
میمیرم برات
عاشقم هنوز
نمی خواستی که بمونی و بسوزی به ساز دلم
گفتی من میرم
تو میخواستی بری تا فردا، باور خوشگلم
برو راهی نیست تا فردا، باور خوشگلم
سفرت بخیر
اگه میری از اینجا تک و تنها تا یه شهر دور
برو که رفتن بدون ما میرسه به یه دنیا نور
سفرت بخیر
برو گر شکستی ز من میتونی دوباره بساز
از دلی شکسته نا امید و خسته تو بازغرور
نمی خوام بیام
نمی خوام میون تاریکی من تو حروم بشی
نمی خوام ازت
نمی خوام مثه یه شمع بسوزی برام تو تموم بشی
برو تا بزرگی، می خوام که فقط آرزوم بشی
نمی خوام بیام
نمی خوام میون تاریکی من تو حروم بشی
نمی خوام ازت
برو تا بزرگی، می خوام که فقط آرزوم بشی
عشق رازی است مقدس برای کسانی که عاشقند،
عشق برای همیشه بیکلام میماند؛
اما برای کسانی که عشق نمیورزند،
عشق شوخی بیرحمانهای بیش نیست
پسربه دخترگفت:دوستم داری؟!اشک ازچشمای دخترجاری شد،می خواست بره که
پسردستشوگرفت واشکاشوپاک کردوگفت:اگه دوستم نداری اشکال نداره مهم
اینه که من دوستت دارم وطاقت دیدن اشکاتوندارم...دخترسرشوپایین انداخت و
گفت :میدونی چیه؟من دوستت ندارم.من...من بدجوری عاشقت شدم.پسردستای
دخترورها کردوباقیافه ای غمگین ازدخترجداشد.دخترفریادزد:مگه دوستم نداری؟؟!
چراداری میری؟پسرجواب داد:چون دوستت دارم می خوام تنهات بذارم.
دخترگفت:فکر کنم شنیده باشی که می گن عاشقی که تنهاباشه توی دنیانمی
مونه!!!توکه دوست نداری من بمیرم هان؟؟؟؟!پسرگفت:انقدردوستت دارم که
نمی خوام به خاطرمن مرتکب گناه بشی!چون میگن عشق یه جورگناهه!!!!!
دختر:اماعشقم پاکه!!پسرفریادزد: عشق پاک دیگه هیچ جای
دنیاپیدانمیشه............ودختروبرای همیشه تنهاگذاشت...
تا صدای خسته ات آمد به گوش
سینه ام شد بی قرار و پر خروش
می زدی فریاد تنها مانده ام
نیست یاری بین اعدا مانده ام
:
راست می گفتی کسی یا رت نبود هیچ کس دیگر دیگر خریدارت نبود تنهای کشیدن خیلی سخته ولی واسه من عزیزه؟
ای کاش تنها یکنفر هم در این دنیا مرا یاری کند
ای کاش می توانستم با کسی درد دل کنم
تا بگویم که .
من دیگر خسته تر از آنم که زندگی کنم
تا بداند غم شبها یم را....
تا بفهمد درد تن خسته و بیمارم را.........
قانون دنیا تنهایی من است..............
و تنهایی من قانون عشق است....
و عشق ارمغان دلدادگیست........
و این سرنوشت سادگیست...........
بی آنکه بدانم چرا؟
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است
عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است
عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است
عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردنو ادامه دادن است
آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه
تنگی این دل عاشق با نوازش تو واشه
بعضی وقتا دل میگه کاشکی یه پرنده باشم
تا از این دور بودن از تو بتونم بلکه رها شم
یه پرنده شم شبونه بکشم پر به خیالت
برسم به لونه تو بگیرم سر زیر بالت
زندگیم رنگ خدا بود اگه تنها تو رو داشتم
اگه میشد واسه گریه رو شونت سر میگذاشتم
هر کی عاشق بشه هیچ وقت مانند من نمی شه
قلبا رو تا نشکافی تکلیفا روشن نمی شه
اگر از من کسی رو دیدی که مهربون تره
اسمشو که میاری برق از نگاهت می پره
دلتو بهش بده اگر که دیدی عاشق تره
ولی خسته که شدی بیا دلم منتظره
بی دل و خسته...
بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
زآشنایان کهن یار و پرستاری نیست
یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
کاندر این شهر طبیب دل بیماری نیست..
صد بار اگربمیرم و
به نام آن کسی که اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است
عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است
عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است